آقا راستی این دوتا یه چیزیشون می شه؛ اون یکی دستمال شو برداشته و در حالی که آب دور دهنشو به سختی پاک میکنه میاد پیش رفیق کلکش و میگه دستمالت رو بردار و زود بریم میدون آزادی که میخوام 25 بهمن خشم خودمو به مصریها نشون بدم.
هنگام حرکت یه قرص اکس میزنیم و میریم تو توهم، به دوستان خوشگل و سبزه ولنتاینی هم میگیم بیان که حداقل تا میدان آزادی کمی خوش بگذره، احتمالاً هخا و جمشیدم با هواپیما اونجا منتظر ما نشستند. آخه روز سرونوشت سازیه؟
همون طوری که میدونید من و دوستم همیشه مخ و مخ مخالفیم، یعنی وقتی همه مردم میرن به سمت راهپیمایی ما میمونیم تو خونه، وقتی که همه میرن سرکار ما میریم تو "توهم" و مسیر انحرافی، شعارمون هم یکمی اینوریه و انوری. البته که هرج و مرج رو از هر چیزی بیشتر دوست داریم چون چندتا رفیق دیگه داریم اون ور مرز، تو رادیو، توی تلویزیون و کانال مجازی و... که از ما انتظار دارند، هی پیام میدن آبرومون رو بخرید، آخه الان خیلی وضع خرابه مصر که به هم ریخته بیایید کاری کنید که حواس دنیا رو پرت کنید و انو به ایران معطوف کنید، اونها تلاش میکنن آب رو گل آلود کنند تا شاید چند تا ماهی بگیرند، ولی چون ماهیگیر نیستند و دریا رو خوب نمیشناسند دائماً قلاب ماهیگیری به گردنشون گیر میکنه و خودشونو زخم و زیلی و پاره میکنند. خلاصه فیله اومد آب بخوره افتاد و دندونش شکست.89