شاهد دروغین ماجرای کوی دانشگاه اینبار در نقش شاهد دادگاه حریری
اواخر فروردین 79، درست آن زمان که دادگاه متهمان حمله به کوی دانشگاه در جریان بود و شیرین عبادی هم که به عنوان وکیل خانواده تنها مقتول دانشگاه، عزت ابراهیمنژاد را بر عهده داشت، جوانی که پس از هفت ماه، تازه از زندان آزاد شده بود، به دفتر وکالت شیرین عبادی مراجعه و خود را از اعضای انصار حزبالله معرفی میکند؛ شیرین عبادی از امیر فرشاد ابراهیمی سوال میکند: آیا حاضر است برای روشن شدن حقایق، مطالب را نزد مقامات ذیصلاح عنوان کند؟
هامون نیوز به نقل از ندای انقلاب : ابراهیمی میگوید: اساسا علت مراجعه من همین است.
آنگاه شیرین عبادی،. در حضور ابراهیمیها، پدر و پسر، با محسن رهامی دیگر وکیل دانشجویان مضروب دانشگاه تماس میگیرد، زیرا این موضوع میتوانست به او کمک کند تا مدارک تازهای علیه متهمان به دست آورد. دو روز بعد در دفتر رهامی امیر فرشاد روبروی دوربین "رهامی و عبادی " مینشیند و به این ترتیب ماجرای دروغین "نوار سازان " کلید میخورد و ساعاتی بعد، شب هنگام، شیرین عبادی راه وزارت کشور را در پیش میگیرد و نوار ضبط شده را در اختیار مصطفی تاجزاده معاون سیاسی و امنیتی وزارت کشور قرار میدهد.
نوار ضبط شده اینطور شروع میشود:
"به نام خدا، امیر فرشاد ابراهیمی هستم، لیسانسیه کارگردانی سینما از دانشگاه هنر و دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد در تاریخ 27 مرداد 78 ، توسط نیروی انتظامی جلب شدم . به مدت 7 ماه در زندان های مختلف بازداشت موقت بودم . در بازداشتگاه توحید، زندان اوین، زندان قصر و بازداشتگاه 110، بعد از آن در 27 اسفند آزاد شدم . "
و در ادامه میافزاید: "از سال 67 همکاری ام را ابتدا با بسیج و بعد از آن با گروهی که در آن موقع به نام گروه فرهنگی مذهبی انصار حزب الله بود شروع کردم. در نشریه سوره نوجوان خبرنگار بودم. مسئول صفحه ادبیات کودک و نوجوان بودم. مدیر مسئول در آن موقع شهید آوینی بود. یادم میآید در همان تاریخ سال 72 - 71 شهید آوینی به من گفت که از نشریه سوره نوجوان به نشریه سوره بروم. نشریه سوره رفتم. در آنجا بودم تا سوره تعطیل شد و بعد از آن به در خواست آقای آوینی (سالهای اولی بود که سینما میخواندم) به موسسه روایت فتح رفتم. در آنجا به عنوان ادیتور کار میکردم. نه به طور رسمی بلکه با رابطه دوستی که با آقای آوینی داشتم. طرحی بود به اسم جستجوگران نور. میرفتم از شهدایی که در مناطق عملیاتی مانده بودند فیلمبرداری میکردیم در همان زمان بود که گروهی که از تهران آمده بودند کار جستجوی شهدا را انجام میدادند. آقای آوینی آنها را به من معرفی کرد (بهار سال 71 بود) گفت ایشان آقای ده نمکی هستند، دیگری آقای الله کرم هستند و بقیه دوستان آقای سازور و ... همه حضور داشتند. البته قبلا یک آشنایی دوری نسبت به کار آنها داشتم. "
ده نمکی پس از دیدن اظهارات ابراهیمی میگوید: "ایشان حالا 24 ساله است. در سال 70 ایشان چند ساله بوده است؟ ایشان 14 و یا 15 سال بیشتر نداشته، با این سن و سال، حرفهای کندهتر از خودش میزند. نام بردن از شهید آوینی و معرفی دیگران فقط برای آن است که یک همسویی بین شهید آوینی با بعضیها و این جریان ایجاد کند. من هیچگاه در کار تفحص شهدا نبودم که شهید آوینی را دیده باشم. حضور الله کرم هم در جریان حزبالله به سالهای 72 و 73 بر میگردد نه به سال 70 که ابراهیمی بحث تفحص شهدا را مطرح میکند. "
و در ادامه برای یافتن رد پای امیر فرشاد ابراهیمی در نشریه سوره نوجوان، خبرنگار یکی از نشریات به بعضی شماره های این نشریه مراجعه می کند و در شماره ای که به مناسبت یکمین سالگرد سوره نوجوان تمام اعضای تحریریه و حتی کارکنان (از حروفچین گرفته تا سردبیر) معرفی شدهاند، نامی از ابراهیمی پیدا نمیکند.
بازی ابراهیمی در ادامه همان نوار میافزاید: "در زمانی که آقای اشعری معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بودند انصار حزب الله راه افتاده بود. بنده به عنوان منشی در جلسات آنها شرکت می کردم ... آقای اشعری چیزی حول و حوش 30 هزار دلار به نشریه یالثارات کمک کرده بودند . "
محتشم، دبیر انصار حزب الله در پاسخ ابراهیمی میگوید: "یادم هست یک جمع شش نفری رفتیم پیش آقای اشعری و در خواست کمک کردیم و گفتیم ما این نشریه را به قیمت یک تومان و دو تومان می فروشیم ، اینجا بچه ها از جیب شان پول میگذارند. چون در آن موقع نشریه حزب اللهی نداشتیم ایشان با ما قراردادی امضا کرد که برای کتابخانه ها بفرستید. قراردادی نوشتیم و بر اساس آن 200 هزار تومان در حضور شش نفر از اعضای مرکزی در اختیار ما گذاشتند. اسناد آن هم در وزارت ارشاد موجود است. هیچ دلاری هم مطرح نبوده. "
با این حال امیر فرشاد در ادامه می افزاید: "الله کرم به من گفت تو که کار مطبوعاتی می کنی بیا در نشریه ما ، که این نشریه از همان زمان نامش "یالثارات الحسین " (ع) بود . چون ما می خواهیم یک کار مطبوعاتی داشته باشیم . این طوری بود که پای من به جلسات آنها باز شد... جلسات ما هر هفته یکشنبه ها بعد از ظهر بود . هر هفته می رفتیم ، خبرها را می آوردند ، ادیت می کردیم و به عنوان یک ویژه نامه چاپ می شد. "
محتشم باز میگوید: "اینکه میگوید خبرها را به من تحویل میدادند ادیت میکردم. من حتی یک بار ایشان را رویت نکردهام. اولین بار چهره او را در همین نوار ویدیویی دیدم. یک بار هم عکسی از ایشان در دادگاه ضاربان نوری و مهاجرانی به همراه ...ایشان میگوید، ادیت میکردم و به صورت ویژه نامه چاپ میکردیم. نه ایشان ادیت میکرد. نه در جلسه بود و نه اینکه ما ویژه نامه چاپ میکردیم. اولین ویژه نامهای که ما چاپ کردیم، مقارن انتخابات مجلس پنجم بود و قبل از آن ما ویژه نامهای نداشتیم، یک شماره صفر داشتیم و بقیه را نیز به صورت منظم چاپ کردهایم. "
امیر فرشاد ابراهیمی درس خوانده در مکتب سینمای ما، در ادامه فیلم خود، به سراغ علما و روحانیت هم میرود تا نقشی هم بر آنان داده باشد و لذا می فرماید: "در جمع 17 نفرهای که به عنوان اتحادیه دانشجویی کار میکردیم، سه چهار نفر دانشجو بودند . بقیه غیر دانشجو بودند. اولین کارمان این بود که پیش علما می رفتیم . مثلا یک جمعه دفتر آقای مصباح می رفتیم . دفتر آقای یزدی می رفتتیم ... آقای مصباح قضیه ابولولو را مطرح کرد که پیش حضرت علی می رود و می گوید که خلیفه وقت دارد به اسلام خیانت می کند و من می خواهم او را بکشم . شما به عنوان ولایت اجازه می دهید ؟ حضرت علی به او نگاه می کند و می گوید تو به وظیفه ات عمل کن من به تو چیزی نمی گویم . ابولولو خلیفه را می کشد و ... حضرت علی او را به کاشان می فرستد و همیشه هم از عطایای ولایت بهره مند بوده است ... خیلی از علمای دیگر هم بودند. آیت الله نوری همدانی بود. دو سه ماهی کار ما همین بود. جمعه ها و پنجشنبهها میرفتیم قم در محضر علما که ما را هدایت کنند. "
در واکنش به این فیلم درام و تاریخی جناب ابراهیمی. آقای جلالی رئیس دفتر آقای مصباح میگوید: "در تاریخ های یاد شده در نوار، حاج آقا اصلا سخنرانی نداشته و یا مسافرت بوده. یعنی در بایگانی و در سمعی و بصری ما در آن روز و آن لحظه چنین سخنرانی هایی موجود نیست ، بنابر این این موضوع تصنعی و ساختگی است . "
و در ادامه رئیس دفتر آیت الله نوری همدانی ، آقای غلامی طرف گفتگو قرار می گیرد و می گوید: "اصلا در سال های 74 ، 75 ، 76 که حضرت آیت الله هیچ ملاقاتی نداشته و پیش از آن هم کذب محض است سال 72 که اصلا آن موقع آقای نوری اینجا ( قم ) نبودند که این جور ملاقات ها و تشکیلات باشد ... بنده ده سال است در این تشکیلاتم ، دیروز که نیامده ام ، از سال 70 در دفتر آقا هستم . یعنی هر کسی که آمده اینجا من کنترل کردم . مثلا تحکیم وحدتی آمدند اینجا . خوب ، خود بنده بودم که راه ندادم . نوار ابراهیمی را گرفتم آوردم از اول تا آخرش را گوش کردم . هیچ واقعیت ندارد . این ها همه برای آن است که وجهه روحانیت را خراب کنند. "
امیرفرشاد اما همچنان فیلم خود را به پیش می برد و نمایش خود را این چنین ادامه می دهد : "بحث اتحادیه دانشجویان راه افتاد . بعضی از هزینه ها را همان موقع ، مثلا آقای عسگر اولادی چند فقره حول و حوش 5 - 6 میلیون تومان کمک کرد . آقای بادامچیان به ما پول داد . یک مطلبی که رایج بود این بود که آقای الله کرم که از آقای جنتی پول می گرفتند می گفتند ... یک فقره را هم خودم از آقای جنتی به این عنوان پول گرفتم. "
با دفتر آیت الله جنتی در شورای نگهبان تماس گرفته می شود. آقای خدایاری از قول آیت الله جنتی پاسخ مکتوبی به این شرح میدهد: "اظهارات او کلا دروغ است . من نه او را می شناسم ، نه اسمش را شنیده بودم، نه در هیچ مورد پولی به کسی داده ام . خود او هم در دادگاه کذب اظهارات را اعلام کرده که نوارش موجود است "
جمعیت موتلفه هم (عسگر اولادی) طی یادداشتی در هفته نامه شما ، تحت عنوان "آی نوار " محتویات نوار ابراهیمی را کلا دروغ و برخواسته از تخیلات یک ذهن بیمار می نامد. "
فیلم باز هم ادامه دارد و باز جناب فرشاد می فرماید: "یادم می آید که همان موقع هم آقای سعید امامی با موبایلش تماس گرفت و گفت که من شما را به آقای شریعتمداری ( مدیر مسئول کیهان ) معرفی می کنم تا با ایشان هم کار کنید . پرسید که نشریه تان را کجا چاپ میکنید. که من گفتم یک نشریه شلمچه است که بنیاد رسالت برایمان چاپ می کند . گفت : کیهان هم کمکتان میکند. زنگ زد به آقای شریعتمداری گفت: آقای الله کرم اینها و آقای گودرزی میآیند پیش شما، کمکشان کنید. ویژه نامهای که همان موقع دادگاه هم چاپش را ممنوع کرده بود، در تیراژ میلیونی موسسه کیهان برایمان چاپ کرد. که مروری بود بر زندگی آقای خاتمی. "
آقای شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در نقد فیلم "تخیلات یک بیمار " در پاسخ سوال های خبرنگاران می گوید: "نکته ای که در باره تلفن سعید امامی به من گفته شده کذب محض است زیرا اولا من آقای الله کرم را از دوره جنگ می شناسم، به جای اینکه سعید امامی بگوید فلان کار را بکن ، خود الله کرم می توانست بگوید . وانگهی اگر منظورش نشریه یالثارات است این نشریه از مدت ها قبل در موسسه کیهان چاپ می شود . یعنی به اصطلاح از نوع فروش خدمات ماست.ما کار چاپی می کنیم و بسیاری از نشریات ، مجلات و روزنامه های کشور در چاپخانه کیهان چاپ می شود. هر یک از آنها هم برای خود پرونده مشخصی دارند و روال عادی خود را طی می کنند .چیزی که از قبل در موسسه کیهان چاپ می شده ، چه نیازی به آن است که کسی در باره آن سفارش کند. اما نکته مهم این است که به یقین اگر شخص آقای سعید امامی در مورد چاپ نشریه ای به بنده تلفن می زد، من در آن کار تردید می کردم.دلیلش این است که از مدت ها قبل در مورد بعضی از کارهای که در حوزه مسئولیت ایشان اتفاق می افتاد ، البته نه در مورد شخص ایشان ، بلکه در حوزه مسئولیت ایشان ، بنده تردید داشتم و این تردید های جدی را هم به صورت کاملا مستندی به مراجع ارائه کرده بودم. "
درباره نشریه شلمچه که ابراهیمی در پاسخ سعید امامی میگوید یکی نشریه شلمچه است که بنیاد رسالت چاپ میکند و سعید امامی گفته است که کیهان هم کمکتان کند، آقای مسعود ده نمکی چنین توضیح میدهد: " حالا اگر قرار باشد که نشریه شلمچه توسط سعید امامی (در کیهان) چاپ شود، چرا خود من در آن جلسه نباشم و آقای فرشاد ابراهیمی با سعید امامی جلسه بگذارد که نشریه شلمچه در کیهان چاپ شود ؟ کیهان هیچ وقت نشریه را چاپ نکرده بود ... امیر فرشاد ابراهیمی با توجه به سنش و جایگاهش حتی عنصر دهم و بیستم هم در جریان حزب اللهی به حساب نمی آید که بخواهند او را در جلسات راه بدهند ... او پنج درصد حقیقت را با 95 درصد دروغ می آمیزد تا در باره مطالبی که عنوان می شود ایجاد شبهه کند. "
آنچه آمد تنها بخش کوچکی از فیلمنامهای بود که آن را شیرین عبادی نوشته، محسن رهامی کارگردانی و امیر فرشاد ابراهیمی بازی کرده بود و جالب اینجاست که بدانید همین فرشاد ابراهیمی قرار است در روز های آتی به عنوان شاهد در دادگاه حریری حاضر و بر علیه جمهوری اسلامی ایران شهادت بدهد . به گونه ای که ابراهیمی همه ما را به یاد آن دزدی خواهد انداخت که از تخم مرغ دزدی به شتر دزدی رسیده است و اکنون به جای دروغپردازی در باره نیرو های داخلی و حزب الله، در یک دادگاه بینالمللی، به عنوان شاهد، با دم شیری چون ایران و حزب الله لبنان بازی خواهد کرد.
آنچه مسلم است آمریکا سعی خواهد کرد، دادگاه حریری را چون شمشیر دامکلوس بر بالای سر ایران و لبنان و سوریه نگه دارد . اما شاهد دادگاه حریری فرد خود باخته و فرو مایه ای چون امیر فرشاد ابراهیمی است و قاضی آن ، آنتونیو کاسزی همان مشاور حقوقی کمیته حذف منافقین از لیست تروریستهای اتحادیه اروپا که در سال 2008 طی کنفرانس "در جستجوی عدالت ـ کمیته اروپایی برای حذف سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستها " بود که با استناد به موادی سازمان منافقین را دارای مصونیت قضایی دانسته و خواهان حمایت گسترده اتحادیه اروپا و آمریکا از منافقین شد.
همه این موارد می تواند به عنوان برگ برنده در دستان جمهوری اسلامی ایران ، آمریکا و به تبع آن نیرو های موسوم به 14 مارس را در شرایط سخت و دشواری قرار دهد . علاوه بر آن بر خلاف گزارشهایی که تاکنون منتشر و اعلام شده است که حریری بوسیله خودرویی بمبگذاری شده ، ترور شده است، " تیری میسان " تحلیلگر و خبرنگار فرانسوی ماه گذشته با افشای اینکه رژیم صهیونیستی با هواپبمایی بدون سرنشین و با موشک، نخست وزیر لبنان را ترور کرده است . آمریکا و دست اندرکاران دادگاه حریری را در شرایط بغرنجی قرار داده .هم او بود که فاش ساخت که این ترور با موشک آلمانی، اجرای اسرائیل و نظارت و حمایت آمریکا صورت گرفته است. در همین راستا کاخ سفید و تلآویو از ارائه تصاویر ماهوارهای خود مربوط به روز انفجار در بیروت به دادگاه حریری امتناع کرده و در ادعایی به صورت مشترک گفتهاند که دستگاههای تصویربرداری ماهوارهای آنها در روزهای ترور خراب بوده است.
از سوی دیگر اقتصاد آمریکا در حال حاضر پا در هواست و بعید است به این زودی ها راه رونق را در پیش گیرد و مضاف بر این متحدان آمریکا هم حال و روز چندان خوشی ندارند و خشم ملت ها گریبان آنان را گرفته و از هر سوی عالم فریاد " مرگ بر آمریکا " به گوش می رسد . لذا ایران می باید از این آب گل آلود ، ماهی های بزرگی صید کند . چرا که این واقعیت قابل کتمان نیست که در حال حاضر جهان به دو قطب اسلام عدالت خواه با رهبری ایران و لیبرالیسم رو به موت به لیدری آمریکا ، در مقابل هم ، صف آرایی کرده اند و تمام جنبش های بی سر مردمی چشمهای خود را به دهان ایران دوخته اند و انتظار دارند ایران تجارب سی ساله خود را به آنان باز گوید. بنابراین، ایران تا میتواند باید خود را به جنبش های مردمی نزدیک ساخته و ضمن تبلیغ و ترویج اندیشه های رهایی بخش امام (ره) با تمام قوا در سراسر جهان ، نمک بر زخمهای آمریکا پاشیده و به مردم همه کشورهایی که فریادشان لرزه بر اندام آمریکا انداخته، راه کشف و رسیدن به " سید حسن نصرالله " را نشان دهد.