در دوره ای نه چندان دور هنگامیکه نام میرحسین موسوی آورده میشد همراه آن نخست وزیر دوران دفاع مقدس عنوانی بود که در اذهان تداعی میکرد . چگونگی فراز و سکون و فرود آقای موسوی نیازمند بررسی دقیق و تبیین آن جهت بهرهبرداری نخبگان و آیندگان امری ضروری است لیکن در اینجا به بررسی چند حلقهای که میرحسین در دوران زندگی سیاسی خود بر گردن احساس و براساس آن تصمیماتی اتخاذ نمود میپردازیم:
حلقه اول - دوران دفاع مقدس را تقریباً اکثر مردم بخاطر دارند . دورانی که حضرت امام (ره) در آن نفس میکشید و با رهنمودهایش کشتی بزرگ انقلاب را در دریای مواج انواع تهاجمات هدایت میکرد. میرحسین موسوی هم مفتخر شده بود تا در آن ایام به جرگه رجال انقلابی بپیوندد و مراتب رشد و ترقی خود را طی نماید. میر حسین به جایگاهی دست یافته بود که قبل از او بزرگانی همچون شهید رجایی و شهید باهنر به خدمتگذاری مردم مشغول بودند و قطعاً دستیابی به این جایگاه حلقه افتخاری بر گردن او بود .اگرچه در نهایت با زیاده خواهی و با دست خود این حلقه گل را پرپر نمود و دل امام راحل(ره) را به درد آورد.
حلقه دوم - بیست سال سکوت و سکون ادامه زندگی موسوی بود تا زمانیکه به زعم خودش "در دولت نهم احساس خطر" کرد و دوستان قدیم حلقه دست خود را دور گردن او انداخته و وارد میدانش نمودند. این حلقه دست در ظاهر از باب رفاقت ولی در اصل حلقه ای بود که با گذشت زمان تنگ تر و تنگ تر می شد تا جایی که اراده از کف داده و به ظاهر رهبر آنان ولی در اصل مطیع آنان شد.
حلقه سوم - در زمان انتخابات و پس از آن موسوی را دچار توهم کردند. توهمی که گویا پشتوانه مردم به دنبال اوست ولی واقعیت چیز دیگری بود . موسوی وارد باتلاقی شده بود که احساس میکرد راه خروجی ندارد و هر روز هم بیشتر در آن فرو میرفت . دیگر این موسوی نبود که بازی میکرد .گویا حلقه بردگی بر گردن او زده و به هرسو که می خواستند میکشیدند. رهبر معظم انقلاب از قبل هشدار داده بودند که " من پیغام دادم، گفتم این را شما دارید شروع میکنید، اما نمیتوانید تا آخر کنترل کنید؛ مىآیند دیگران سوءاستفاده میکنند.1" ولی گوش شنوایی وجود نداشت و عاقبت شد آنکه نباید.
حلقه چهارم - میرحسین به همان راه ناصواب خود ادامه داد و هر روز آتش فتنه را فروزانتر نمود تا بالاخره طاقت مردم به سرآمد و واکنشی نشان دادند که ناگهان او را مات و مبهوت نمود . مردم در یک راهپیمایی میلیونی و بی سابقه شرکت کردند و خشم و نفرت خود را که تا آن زمان بخاطر ولیّشان بروز نداده بودند، به این فتنه گران و اربابان خارجیشان نشان دادند . گویا شعارهای مردم که می گفتند "مرگ بر موسوی" - " موسوی منافق اعدام باید گردد" - " موسوی لعنتی،تودشمن ملتی" ترسی به جان او انداخت که اینبار حلقه دار مجازات را بر گردن خود احساس نمود. او به یکباره به یاد آورده بود که خداوند در قرآن فرموده "والفتنة اشد من القتل" یعنی فتنه گری از قتل هم شدیدتر است . جرم یک قاتل اعدام است و وقتی فتنه گری شدیدتر از یک قتل باشد آنگاه چه مجازاتی در انتظار فتنه گر خواهد بود؟
آری این سرنوشت کسانی است که به دنبال فتنهجویی هستند و چه زیبا پیامبر اکرم(ص) وعده داده اند که : « لا تکرهوا الفتنة فی آخرالزمان فانها تبیر المنافقین » از فتنه و آزمایش در آخرالزمان نگران نباشید چراکه موجب نابودی منافقان خواهد شد3.
1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان 88/8/6
2-سوره مبارکه بقره آیه 191
3-محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، حدیث شماره 15748