آقای موسوی، چرا حضرت امام شما را با قانونشکن بزرگ تاریخ انقلاب یعنی ابوالحسن بنی صدر مقایسه کردند؟ جناب آقای موسوی! در شهریور سال 1367 دقیقا آن شبی که قرار بود فردای آن، رای اعتماد به دولت جناب عالی در مجلس بررسی شود، شما در اعتراض به عدم پذیرش بعضی از وزرای پیشنهادیتان توسط مجس سوم_ که اتفاقا اکثریت آن از حامیان شما بودند _ به طور ناگهانی و به شکل رسمی و علنی، استعفا دادید و آن را در رسانهها منتشر کردید و این در شرایطی بود که مذاکرات اتش بس میان ایران و عراق تحت نظارت سازمان ملل در ژنو جریان داشت و اقدام شما، ضربهای بر مذاکرات و منافع ملی وارد میآورد، و میدانید که امام امت روز 15 شهریور 67 با صدور نامهای تند، به شما اعتراض کردند که متن آن بدین شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای موسوی، نخست وزیر محترم
نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم این کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند، چه وقت گله و استعفا است؟ شما در سنگر نخست وزیری، در چارچوب اسلام و قانون اساسی، به خدمت خود ادامه دهید. در صورتی که نسبت به بعضی وزرا به توافق نمیرسید، چون گذشته عمل میشود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رای دهد.
تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد.
همه باید به خدا پناه بریم، و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کند.
مردم ما از این گونه مسایل در طول انقلاب زیاد دیدهاند، این حرکات هیچ تاثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.
از آنجا که من به ما علاقمندم. ان شاءالله عندالملاقات مسایلی است هک گوشزد مینمایم.(صحیفه امام،21-124-125)
پیرامون این نامه، گفتنی بسیار است از جمله آنکه:
امام (ره)، بعضی مطالب را در نامه علنی به جناب عالی متذکر شدند و بقیه مسایل را به دیار شما با خودشان موکول کردند.
در این زمینه سوالات زیر مطرح است که پاسخ آن را از شما انتظار داریم:
55. با توجه به اینکه شما در دوران صدارت از سوی امام راحل بسیار حمایت میشدید تا آنجا که به «نخست وزیر امام» مشهور شده بودید و جناب عالی که خود را پیرو و معتقد ولایت فقیه میدانید چطور زمانی که در شهریور 67 میخواستید استعفا دهید بدون کوچکترین هماهنگی و اجازه از امام امت، یکباره متن استعفای خود را در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ کردید و حتی خود را ملزم ندانستید که موضوعرا قبلا با امام مطرح نمایید؟ آیا حق نبود که وقتی تصمیم مهمی مانند استعفا دارید، با مقام ولایت و بزرگترین حامی خویش در میان گذارید و او را در مقابل عمل انجام شده قرار ندهید؟
56. آیا این رفتار شما موید آن نیست که شما اساسا در اعتقاد و التزامتان به ولایت فقیه (حتی اگر مصداق آن امام راحل باشد) مشکل دارید؟
57. آیا عبارت امام مبنی بر اینکه «... چه وقت گله و استعفا است؟» مهر تاییدی بر موقع نشناسی و عدم درک سیاسی شما نیست؟
58. چرا شما توقع داشتید که مجلس با هیچ یک از وزرای شما مخالفت نکند و به همه آنها به صورت فلهای رای اعتماد دهد؟ آیا این نوعی دیکتاتوری و قانونگریزی نیست؟
59. اینکه به تصریح امام، شما در موقع عصبانیت دست به کارهایی میزنید که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده میکنند آیا ضعفی را در شما نشان نمیدهد که صلاحیتتان را برای پستهای کلیدی و مهم خدشهدار میسازد؟
60. آیا این ضعف شما، در جریان حوادث پس از انتخابات نیز یکبار دیگر خود را نشان نداد؟
جناب آقای موسوی! در دوران نخست وزیریتان در سال 1367 چند روز پس از استعفای جناب عالی، امام امت روز هفدهم شهریور همان سال در ملاقات خصوصی شما با ایشان، ضمن سخنانی قاطع و صریح، اقدام شما را تقابل با انقلاب و نظام خواندند و جناب عالی را در عدم تبعیت از مجلس، با «دیگران» [که مقصود بنیصدر است] مقایسه کردند. متن کامل بیانات حکیمانه ایشان از این قرار است:
بسمه تعالی
من یک گله دارم و یک اعتراض
گله دارم از اینکه شما اگر مشکلی داشتید مثل گذشته مراجعه میکردید و حل میکردید. اگر میخواستید بروید، بیسر و صدا میرفتید، چرا سر و صدا کردید؟
اعتراض دارم به اینکه این مطالب را چرا پای نظام نوشتید و نسبت به دولت دادید؟ و من اگر نبود کار این چند سال شما، به ملت اعلام میکردم که در مقابل انقلاب و نظام ایستادهاید.
و بعد، این چه توقعی است که از مجلس دارید؟ این حق مجلس است که به هر وزیری میخواهد رای بدهد یا ندهد. شما میبایست از نظر مجلس تبعیت کنید.
دیگران هم قبل از شما از این حرفها میزدند که مجلس باید هماهنگ با ما باشد. شما مجلس هرچه گفت: به مجلس احترام بگذارید، اگر مسئلهای بود شورا حل خواهد کرد:
حال پاسخ صادقانه شما، سوالات و ابهامات موجود را رفع میکند:
61. آیا به قول امام «سر و صدایی» که شما در قبال استعفای خویش به پا کردید، موید آن نیست که شما هرگاه کم میآورید! جنجال به پا میکنید تا با اردوکشی، خواسته خود را به کرسی بنشانید؟ ایا شما در آن مقطع نیز چنین برنامهای داشتید؟ آیا امام با قاطعیت خویش، این طرح را خنثی نکردند؟
62. چرا شما مخالفت خود با هر چیز را به پای نظام مینویسید؟ چرا آن زمان به دلیل مخالفت مجلس سوم _ که از قضا اکثریت آن نیز طرفدار شما بودند _ با بعضی وزرای پیشنهادی خود، به جنگ نظام آمدید تا آنجا که اعتراض امام را برانگیخت و در شرایط کنونی نیز با توهم تقلب، اساس نظام را زیر سوال برده و با رد همه ساز و کارهای قانونی درخواست ابطال انتخابات را مطرح میکنید؟
63. چرا در زمان نخستوزیری خود، نظر مجلس پیرامون وزیران پیشنهادی را نپذیرفتید و توقع داشتید که قوه مقننه اراده خود را رها کند و به نظر شما تمکین نماید؟ و چرا شما در دوران نخستوزیریتان با حربه استعفا و شانتاژ تصمیم داشتید قانون را زیر پا بگذارید و مجلس را دور بزنید تا آنجا که امام امت فرمودند: «شما مجلس هر چه گفت به مجلس احترام بگذارید.» آیا همین مشی در وقایع پس از انتخابات اخیر از سوی شما تکرار نشد؟
64. شما در دوران نخستوزیری مستمرا از حمایتهای امام راحل بهره میبردید و اگر پشتیبانیهای آن بزرگوار نبود، دولت شما خیلی زود ساقط میشد. در جریان استعفایتان شما چه ضربهای به نظام زدید که امام فرمودند: «من، اگر نبود کار این چند سال شما، به ملت اعلام میکردم که در مقابل انقلاب و نظام ایستادهاید؟»
65. چرا حضرت امام شما را با قانونشکن بزرگ تاریخ انقلاب یعنی ابوالحسن بنی صدر مقایسه کردند؟
جناب آقای موسوی! نقل است که شما در اواخر دهه 30 شمسی به گروه انحرافی و التقاطی (جمعیت خداپرستان سوسیالیست» به سرکردگی محمد نخشب، تمایل داشتید و بعدها نیز رهبری جناح چپ در حزب جمهوری اسلامی را عهدهدار بودید و پس از نخستوزیری نیز سیاستهای تمرکزگرا را با قوت در کشور پیاده کردید و حجم تصدیگری دولت را به دشت افزایش دادید.
سوالات:
66. اینک که تفکر مادی و سوسیالیستی در سطح جهان شکست خورده و شوروی سابق فرو پاشیده است آیا اعتراف میکنید که در آن دوران با تفکراتی که داشتید، اقتصاد ایران را به شدت دولتی ساخته و تضعیف نمودید؟
67. اکنون نظر شما پیرامون افکار سوسیالیستی محمد نخشب و جمعیت خداپرستان سوسیالیست چیست؟
***
جناب آقای موسوی! در اوایل انقلاب بعضی از نیروهای خط امام همچون شهید دکتر دیالمه _ نماینده مردم مشهد در مجلس اول که در واقعه هفتم تیر به شهادت رسید _ خط فکری شما را همان خط فکری التقاطی جنبش مسلمانان مبارز به رهبری حبیبالله پیمان میدانستند.
سوالات:
68. آیا این ادعا را قبول دارید؟ اگر قبول ندارید، سیاستهای چپگرایانه و سوسیالیستی خود در دوران جنگ تحمیلی و کنار گذاردن مردم از امور و افزایش تصدیگری دولت (و در یک کلام: دولتی کردن مردم) را در آن دوران چگونه توجیه میکنید؟
69. اگر میخواهید اتخاذ این سیاستها را به الزامات اقتصاد جنگی منتسب کنید، چرا در همان دوران جنگ به تاکیدات مکرر امام مبنی بر واگذاری امور به مردم (یا در یک کلام، مردمی کردن دولت) بی توجه بودید و اجازه نمیدادید که مردم همان طور که جنگ را اداره میکردند، اقتصاد را نیز خود اداره کنند؟
70. اکنون نظر شما در مورد جنبش مسلمانان مبارز و آقای حبیبالله پیمان چیست؟
71. آیا همچنان سوسیالیسم و اسلام را قابل جمع میدانید یا آن اندیشهها را غلط و انحرافی میخوانید؟
جناب آقای موسوی! به یاد دارید که در دوران نخست وزیری شما و در مسیر دولتی کردن اقتصاد ایران، خروج برنج از استانهای شمالی ممنوع شده بود و ماموران دولتی با بستن جادهها و تفتیش وسایل نقلیه، حتی چند کیلو برنج را که مردم برای مصرف شخصی خود خریداری کرده بودند، مصادره میکردند.
سوالات:
72. آیا این اقدام در مسیر دولتی کردن مردم و اقتصاد ایران نبود؟
73. آیا شما با این سیاست نمیخواستید شالیکاران را مجبور کنید که برنج خود را فقط به دولت بفروشند، آن هم با قیمتی که دولت تعیین میکند؟
74. آیا شما با این سیاست، به جنگ تمامی شالیکاران زحمتکش در شمال کشور نرفتید؟
***
جناب آقای موسوی! جناب عالی در خلال تبلیغات انتخاباتی در مقام نقد دولت نهم بارها از سفر خود به شمال کشور و دیدار از باغهای چای آن دیار سخن گفتید و وضعیت چایکاران را بسیار اسفبار توصیف کردید، آن چنان که گویی تمام مشکلات آنان یک شبه در چند سال اخیر ایجاد شده است.
سوالات:
75: آیا شما فراموش کردهاید که این گروه از مردم ایران در دوران صدارت شما به روزگاری دچار شدند که نماینده مردم لاهیجان در مجلس و امام جمعه آن شهر با ارسال نامهای خطاب به جناب عالی از آن به عنوان «تراژدی چای» یاد کرد؟
76. آیا به یاد نمیآورید که در ششمین سال نخستوزیری تان، حجتالاسلام والمسلمین زینالعابدین قربانی امام جمعه و نماینده مردم لاهیجان در مجلس با ارسال نامهای خطاب به شما ضمن اشاره به پارهای سیاستهای غلط و سوء تدبیرهای دولت جناب عالی نوشت: «بیش از سه هزار هکتار باغات چای متروک شده و مابقی نیز در معرض خطر تبدیل به برنجکاری و نوغانداری و مسکن و مراکز تجاری قرار گرفته است»؟
77. آیا فراموش کردهاید که بی توجهی جناب عالی و کارگزارانتان به صنعت چای کشور، وضعیت را به جایی رساند که ایشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چای از لحاظ کیفیت، نسبت به گذشته به شدت پایین آمده تا جایی که در نمایشگاه بینالمللی ژاپن اجازه طبخ چای ما را ندادند و مردم ما نیز بر اثر همین امر به خوردن چای خارجه ولو به قیمت گران (تا کیلویی 600 تومان!) گرایش پیدا کردهاند؟
78. آیا فراموش کردهاید که بیتوجهی جناب عالی و کارگزارانتان به صنعت چای کشور، وضعیت را به جایی رساند که ایشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چای از لحاظ کیفیت، نسبت به گذشته به شدت پایین آمده تا جایی که در نمایشگاه بینالمللی ژاپن اجازه طبخ چای ما را ندادند و مردم ما نیز بر اثر همین امر به خوردن چای خارجه ولو به قیمت گرانتر (تا کیلویی 600 تومان!) گرایش پیدا کردهاند؟
78. آیا یادتان هست هک ایشان در خاتمه هشدار دادند که در صورت تداوم سیاستهای شما: «بیش از 500 هزار نفر که زیر پوشش چای قرار دارند، از زندگی ساقط خواهند شد و الان که سی درصد چای مصرفی را از خارج وارد میکنیم، در آن وقت صد در صد به خارج نیاز خواهیم داشت.»
79. جناب عالی در پاسخ به رنجنامه نماینده مجلس و امام جمعه وقت لاهیجان و به منظور رفع مشکلات چایکاران شمال چه اقدامی به عمل آوردید؟
80. جناب آقای موسوی! اگر شما اقدم موثری در جهت حل مشکل این عزیزان انجام دادهاید، چرا دو سال بعد (در آغاز صدارت آقای هاشمی) باز هم آقای قربانی با ارسال نامهای در تاریخ 25 مهر 1368 به رئیس جمهور وقت (آقای هاشمی) خواستار حل این مشکل شد؟
81. آیا میدانید ایشان در بخشی از نامه نخست خود، شخص شما و وزارت بازرگانی (سازمان چای) را در بروز این وضعیت مقصر میداند؟ اگر شک دارید پس بخوانید: «گرچه بنده دو سال قبل، طرحی جامع جهت حفظ این مختصر (اراضی باقیمانده زیر کشت چای)، تهیه و با امضای نمایندگان شمال در دور دوم مجلس شورای اسلامی تقدیم نخست وزیر وقت کرده بودم ولی به هر دلیل این کار هنوز انجام نگرفت و این مختصر (اراضی باقیمانده زیر کشت چای) آخرین دقایق حیات را سپری میکند.»
ایشان در بخش دیگری از این نامه آوردهاند: «امسال به خاطر خسکسالی و عدم مدیریت صحیح سازمان چای، نصف محصول سال قبل تولید شد» و در ریشه یابی بروز این معضل مینویسد: «علت عمده این سیر فهقرایی «سیستم انحصار تار عنکبوتی» ای است که بر این محصول، زیر نام «سازمان چای» متعلق به وزارت بازرگانی حاکم است».
82. آیا خبر دارید که وضعیت جایکاران شمال بقدری وخیم بود که ایشان حدود سه ماه بعد در سوم بهمن ماه 1368 با ارسال نامه دیگری به آقای هاشمی بار دیگر وضعیت اسفبار چای را متذکر شده و خواستار در فوریت قرار گرفتن اقدامات دولت و مجلس در این زمینه میشود؟
در تشریح وضعیت رقتبار چایکاران در دوران صدارت خودتان به جاست بخشهایی از این نامه را بخوانید؟ «در مورد معضلات چای کشور و سوء مدیریت سازمان چای اینک مجددا تصدی میدهد: این حالت از یک سو به خاطر نامعلوم بودن خط مشی و سرنوشت، روحیه دلمردگی و عدم نشاط را برای همه دستاندرکاران این صنعت ارزشمند به وجود آورده و از سوی دیگر سرنوشت این صنعت و کارخانهداران و کشاورزان و سیاستگذاری آن را در هالهای از ابهام قرار داده است».
83. با این شواهد و قرائن آیا شما هنوز هم دولت نهم را در بروز مشکلات چای کشور مقصر کامل میدانید و خود را در این جریان تبرئه میفرمایید؟
84. آیا نحوه برخورد شما با دولت آقای احمدی نژاد را در این قضیه میتوان «صادقانه» دانست؟
85. آیا تصور نمیکنید وجود این قیل مشکلات از دوران صدارت شما که در حافظه تاریخی مردم باقی مانده بود، موجبات شکست سنگین جناب عالی را در انتخابات فراهم آورد.
***
جناب آقای موسوی! شما که خو را به آزادی مطبوعات معتقد و مقید معرفی میکنید لطفا به سوالات زیر پاسخ گویید:
86. چرا در عصر صدارتتان، جریان رسانهای کشور کاملا یک سویه در اختیار دولت بود و هیچ شخص و جریانی اجازه طرح کوچکترین انتقادی را نداشت.
87. چرا در روزگار نخست وزیری تان، روزنامه رسالت که تنها روزنامهای بود که از عملکرد اقتصادی دولت انتقاد میکرد، از هرگونه امکانی محروم بود و شما حتی انتشار آن را در فضای رسانهای کشور بر نمیتابیدید و همواره میکوشیدید آن روزنامه را به محاق تعطیلی بکشانید؟
88. چرا به صلاحدید عدهای از طرفداران افراطی دولت، فقط روزنامههای حامی دولت در جبههها توزیع میشد؟
89. چرا در آن فضا به دروغ گفته میشد که عدم توزیع روزنامه رسالت (تنها روزنامه منتقد دولت) در جبههها به دستور امام است در حالی که مرحوم حاج احمد خمینی این ادعا را تکذیب کرده و گفتند: امام در این خصوص منعی ندارند!
***
جناب آقای موسوی! شما 23 سال قبل _ در دوران صدراتتان_ در پاسخ شبهاتی که پیرامون سلامت یکی از انتخابات میان دورهای مجلس مطرح شده بود، گفتید: « در انتخاباتی که همه مردم و شورای نگهبان و همچنین روحانیت عزیزمان ناظر هستند، دولت نمیتواند اثر بگذارد».
سوالات:
90. اینک چه چیز تعبیر کرده که دولت توانسته بازده میلیون رای را جابهجا کند؟
91. ایا به شبهه «تقلب گسترده» که شما مطرح کردید، تمامی انتخابات 30 سال گذشته و من جمله انتخابات دوران نخستوزیری خودتان، زیر سوال نمیرود؟
جناب آقای موسوی! مسبوقید که 30 سال از انقلاب گذشته و با همین قانون اساسی و قانون انتخابات، 30 دوره انتخابات در کشور برگزار شده و جناب عالی خود نیز در مقطع 8 ساله نخستوزیریتان مجری تعدادی از آنها بودهاید. حال پاسخ فرمایید که:
92. چگونه ممکن است که قانون انتخابات در زمان شما درست عمل کرده و محکم بوده ولی الان که شما از دستیابی به ریاست جمهوری باز ماندهاید، این قانون مناسب نیست؟»
93. آیا برخورد جناب عالی موید این سخن نیست که شما قانونی را قبول دارید که به نفع شما عمل کند؟ آیا این رویه، نوعی قانونگریزی را در شما نشان نمیدهد؟