وحدت سبز

تحلیل جنبش سبز

وحدت سبز

تحلیل جنبش سبز

توده‌های سبز ابطال‌طلب

توده‌های سبز ابطال‌طلب

 

بزرگ‌ترین اماره بر شکست محتوم فتنه‌ی سبز هم‌آن تغییر عنوانی بود که بی‌فاصله پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ اتفاق افتاد؛ منافقین سبز که قریب به دو دهه خود را اصلاح‌طلب می‌خواندند، از فردای انتخابات در هیأت جریانی ابطال‌طلب ظاهر شدند. این، به معنای بن‌بست روند استحاله‌ی نظری و آغاز عملیات براندازی مدنی بود؛ و ناگفته پیدا بود که این آشوب مدنی فاقد زمینه‌ی نظری چه عاقبتی خواهد داشت.
 
جریان اصلاحات با ناامیدی دنیای استکبار از ابطال نظامی انقلاب اسلامی آغاز شد؛ اصلاحات در مرتبه‌ی نظری چیزی جز هم‌آن جریان اصلاح مذهبی (religious reform) نه‌بود؛ روندی که گاه به صراحت پروتستانتیسم شیعی نیز خوانده می‌شد؛ روند عرفی‌سازی مذهب تشیع و گذار به قرائت سازگار با الحاد امریکایی از این مذهب، و استحاله‌ی جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار.
 
جریان روشن‌فکران گذار، به صورت عمده بر پیشینه‌ی اصلاحات مذهبی یهود و مسیحیت متکی بود و از تلاش‌های روشن‌فکری مدرن سنی‌مذهب وام می‌گرفت. خطای بزرگ آن‌ها هم‌این تعمیم ره‌یافت‌های یهودی‌مسیحی به اسلام و یک‌سان انگاشتن اسلام شیعی و سقفی (سنی) بود، و نادیدن امر ولایت به مثابه‌ مبنای مذهب تشیع و عمق حیاتی آن.
 
روشن‌فکری مدرن ایرانی، مانند نیاکان یهودی‌مسیحی و معاصران سقفی خویش، حلقه‌ی اتصال انسان و الاه را متن مقدس می‌انگاشت؛ که صامت است و متهافت است و با تغییر تلقی از آن می‌توان انسان را به الوهیت نشاند و بساط حکومت الاهی در زمین را برچید.
 
این گونه تا سال‌های پایانی دوره‌ی اصلاحات تلاش روشن‌فکران مدرن بر نفی حجیت متون وحیانی و معرفت مبتنی بر آن‌ها متمرکز بود، و تازه این اواخر آن‌ها مشکل اصلی را یافتند؛ شیعه وحی صامت را از زبان امامی حاضر می‌شنید و وجود این امام ملهم (وحی ناطق) مایه‌ی حجیت متون وحیانی و معرفت برآمده از آن‌ها بود.
 
نیز خلاف یهود و مسیحیت، تشیع وارث متونی مصون از تحریف بود و خلاف جریان سقفی (سنی) گرفتار جزمیات و منقولات تاریخی نامعقول نه‌بود؛ در نتیجه عقل حتا در مشائی و معتزلی‌ترین معنا تهدیدی برای این مذهب به شمار نه‌می‌آمد. با این توصیف، متون مقدس شیعه نیازی به نقد نه‌داشت، و معارف اساسی آن بازنگری نه‌می‌پذیرفت، و اجتهاد شیعی احتیاجی به رویه‌های مدرن احساس نه‌می‌کرد؛ و این گونه هیچ زمینه‌یی برای طرح قرائت پروتستان از تشیع و سهیم شدن روشن‌فکران گذار در حوزه‌های علمیه و منابر افتاء و امامت‌ ایمان مردم به چشم نه‌می‌خورد.
 
دو دهه درگیری تمام‌عیار روشن‌فکران اصلاحات با مذهب تشیع تقریباً هیچ حاصل نظری در پی نه‌داشت؛ نتیجه‌ی عملی این دوره نه جماعات متدین پروتستان که توده‌های ملحد یله‌یی بود که روشن‌فکری مدرن بهانه‌هایی برای تن زدن از شریعت و تخطئه‌ی ارزش‌های شیعی را در اختیارشان نهاده بود.‌
 
تشیع پروتستان نیازی به انقلاب و براندازی سخت نه‌داشت؛ با فرض تحقق، پروتستان‌های سکولار هم‌آن اندازه در مذهب، معرفت و حکومت سهم داشتند که ارتودکس‌های معتقد به ولایت فقیه. روشن‌فکران گذار، امیدوار بودند که با اصلاح مذهبی تشیع، جامعه‌ی پروتستان ذیل نهضتی مذهبی به ولایت فقیه و حکومت اسلامی پایان دهد؛ و این به زعم آن‌ها تکرار نرم انقلاب سال ۱۳۵۷ شمسی بود.
 
پروتستانتیسم شیعی اما دست کم تا شام‌گاه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ یک آرزو باقی ماند؛ دو دهه تلاش جریان اصلاحات برای پرورش نسلی معترض به عنوان بدنه‌ی مذهبی جریان سبز ابتر مانده بود. صبح شنبه‌ی پس از انتخابات دیگر چیزی به عنوان اصلاح‌طلبی وجود نه‌داشت و تمام جبهه‌ی اصلاحات – از تندرو تا میانه‌رو –  به صف ابطال‌طلبان پی‌وسته بود.
 
ابطال‌طلبان با طلب ابطال رأی چهل‌میلیونی ملت آغاز کردند و دامنه‌ی ابطال‌طلبی خود را تا طلب ابطال شورای نگه‌بان، بسیج مستضعفین، قانون اساسی و ولایت فقیه توسعه دادند تا در انتهاء به طلب ابطال احکام شریعت و اصل اسلام رسیدند؛ امر جامع همه‌ی این‌ها طلب ابطال ولایت بود؛ زدن عمق حیاتی تشیع.
 
بدنه‌ی وفادار ابطال‌طلبان نیز توده‌هایی یله و ناباور به مراتب ولایت الاهی بود؛ پی‌وستاری از منکران ولایت فقیه تا منکران ولایت امامان معصوم، علیهم السلام، تا منکران ولایت نبی خاتم، صلی الله علیه و آله، تا منکران ولایت الله، جل و علاء.
 
اما آن چه به زعم ابطال‌طلبان می‌توانست توده‌های مؤمن جامعه را در براندازی حکومت اسلامی با این ملحدان یله هم‌راه سازد، توده‌هایی معترض (protestant) بود که تمام توان اصلاحات، طی سال‌ها، به رویاندن ایشان صرف شده بود؛ پروتستان‌های شیعی از سویی مؤمنانی اصیل و است‌وار بودند و از سوی دیگر اسلام ایشان تهی از رکن ولایت و سازگار با الحاد امریکایی بود.
 
واقعیت اما آن بود که پروتستان‌های شیعی هیچ زمان وجود خارجی نه‌یافتند و هم‌این باعث خروج سبزها از روند استحاله‌ی نظری به عملیات براندازی مدنی شده بود. با این همه ابطال‌طلبان با نادیده گرفتن این واقعیت در اشتباهی مهلک سبزهای ملحد را به رویه‌های پروتستانی گسیل کردند؛ سران فتنه توده‌های ابطال‌طلب سبز را به تکبیر شبانه دعوت می‌کردند و در شمال شهر زن و مرد مختلط و مکشوفه به بام‌ها می‌رفتند؛ آن‌ها را به نماز جمعه می‌فرستادند و سبزها بی‌اتصال و با کفش به نماز می‌ایستادند؛ روز قدس با بطری‌های آب در دست به نفع اسرائیل شعار می‌دادند؛ و از هم‌آن ابتداء کشف حجاب کردند و مسجد آتش زدند؛ و مردم کم‌کم مطمئن می‌شدند که این‌ها نه معترضینی مسلمان که ملحدانی منافقند.
 
فاجعه‌ی عاشورای تهران پایان علنی اصلاح‌طلبی و اعلان رسمی استحاله‌ی آن به ابطال‌طلبی عریانی بود که به صراحت ماهیتی الحادی داشت. ابطال‌طلبان اما در هیأت واقعی خود حتا کسری از دوام بیست‌ساله‌ی اصلاح‌طلبان را نه‌یافتند، و کم‌تر از سه‌روز بعد، در ۹ دی ۱۳۸۸، از صحنه‌ی عمومی جامعه جارو شدند.
 
حال هر چه پیش به‌رویم دیگر با اصلاح‌طلبی مواجه نه‌خواهیم بود؛ توده‌های سبز ابطال‌طلب، هر چند مدت‌ها است که از استحاله‌ی تشیع و براندازی حکومت اسلامی ناامید هستند، اما این روزها عامل ناکامی و شکست‌های خود را می‌شناسند، و در دش‌منی صریح با امر ولایت بی‌تردید و است‌وارند …